يكي از بينندگان «تابناك» در پيامي نوشت: چند روز پيش، خبري از مشاوران جوان ديدم و خاطرهاي از يكي از اين عزيزان كه نامش در خبر آمده بود، به ذهنم رسيد كه براي شما تعريف ميكنم:
در ايام انتخابات رياستجمهوري در ستاد يكي از كانديداهاي رياستجمهوري كه سوابق زيادي در دفاع مقدس داشت، جلسهاي بود. جواني برخاست و سخنان بسيار اثرگذار و تكاندهندهاي در وصف ايشان ايراد كرد كه حاضران به وجد آمدند. با خودم گفتم: عجب! ايشان كه سنش به خاطرات ايشان و همرزمانش نميخورد، چه طور اينگونه سخن ميگويد! پرسيدم، گفتند: مسئول ستاد آن كانديدا در فلان منطقه تهران است.
چند روزي گذشت و در بخش دانشجويي شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب، آقاي احمدينژاد سخنراني داشت. سانديس به دست، منتظر ورود ايشان بوديم كه از پشت سر ما، صدايي با اين مضمون آمد: «صلي علي محمد، بوي رجايي آمد» وقتي سر برگرداندم در كمال تعجب ديدم، همان جوان شيواسخن بالاست كه اينگونه پرشور در وصف آقاي احمدينژاد كه در آن زمان رقيب فرد قبلي بود، شعار ميدهد.
و اما چند ماهي گذشت و آقاي احمدينژاد رئيسجمهور شدند.
همين جوان مديركل حراست يك شركت خودروسازي مهم شد كه تا 2 ماه قبل هم در آنجا بود، وي تا چند ماه قبل هم مشاور جوان ستاد مبارزه با قاچاق كالا و مجري چند پروژه مطالعاتي در آن بود و اكنون نيز مديركل ساختمان و تاسيسات شركت راه آهن و مدير پروژه ساختمان عباسآباد اين شركت است.
اكنون دوستان وي معتقدند، او جوان بسيار موفقي است و به علاوه، آينده درخشاني هم دارد. با خود گفتم: خوب شد او فهميد در اين كشور چه كار كند، وگرنه همچنان همراه ما بايد سوار اتوبوس و مترو ميشد
در ايام انتخابات رياستجمهوري در ستاد يكي از كانديداهاي رياستجمهوري كه سوابق زيادي در دفاع مقدس داشت، جلسهاي بود. جواني برخاست و سخنان بسيار اثرگذار و تكاندهندهاي در وصف ايشان ايراد كرد كه حاضران به وجد آمدند. با خودم گفتم: عجب! ايشان كه سنش به خاطرات ايشان و همرزمانش نميخورد، چه طور اينگونه سخن ميگويد! پرسيدم، گفتند: مسئول ستاد آن كانديدا در فلان منطقه تهران است.
چند روزي گذشت و در بخش دانشجويي شوراي هماهنگي نيروهاي انقلاب، آقاي احمدينژاد سخنراني داشت. سانديس به دست، منتظر ورود ايشان بوديم كه از پشت سر ما، صدايي با اين مضمون آمد: «صلي علي محمد، بوي رجايي آمد» وقتي سر برگرداندم در كمال تعجب ديدم، همان جوان شيواسخن بالاست كه اينگونه پرشور در وصف آقاي احمدينژاد كه در آن زمان رقيب فرد قبلي بود، شعار ميدهد.
و اما چند ماهي گذشت و آقاي احمدينژاد رئيسجمهور شدند.
همين جوان مديركل حراست يك شركت خودروسازي مهم شد كه تا 2 ماه قبل هم در آنجا بود، وي تا چند ماه قبل هم مشاور جوان ستاد مبارزه با قاچاق كالا و مجري چند پروژه مطالعاتي در آن بود و اكنون نيز مديركل ساختمان و تاسيسات شركت راه آهن و مدير پروژه ساختمان عباسآباد اين شركت است.
اكنون دوستان وي معتقدند، او جوان بسيار موفقي است و به علاوه، آينده درخشاني هم دارد. با خود گفتم: خوب شد او فهميد در اين كشور چه كار كند، وگرنه همچنان همراه ما بايد سوار اتوبوس و مترو ميشد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر