آزاد تبریز- اختصاصی- در بررسی سریال «شهریار» آنچه که بیشتر از تمامی مسائل دیگر قابل اعتنا است و در درجه اول اهمیت قرار دارد شخصیت استاد شهریار است که موضوع اصلی سریال را به خود اختصاص داده است. ابتدا ذکر این مطلب لازم است که روز جمعه بیستم اردیبهشت ماه بعد از پایان سریال شهریار از شبکه دوم سیما، مصاحبه یی با آقای هادی بهجت تبریزی فرزند استاد شهریار پخش شد که علی الظاهر صدا و سیما برای پخش آن اشتهای مفرطی داشت و انگار با این اقدام می خواست خود را از بار روانی سنگینی که در ماه ها به ویژه هفته های اخیر با آن مواجه بود رها کند. انتقاد گسترده بینندگان از سویی و شکایت و اعتراض خانم مریم بهجت تبریزی، دختر استاد شهریار از سوی دیگر، دست اندرکاران سریال، مخصوصاً سیمافیلم را تحت فشار شدیدی قرار داده بود. پخش این مصاحبه که ظاهراً در جواب منتقدان تهیه شده بود توانست تا حدودی از این فشار هر چند به طور موقت بکاهد. ولی یک سوال اساسی در اینجا مطرح می شود و آن اینکه «مصاحبه مورد نظر در چه تاریخی انجام گرفته بود؟»
چنان که از متن گفت وگو برمی آمد این مصاحبه بعد از نمایش پایان دوران جوانی و شروع دوران میانسالی استاد در سریال تهیه شده بود و طبعاً اظهار رضایت آقای هادی مربوط به قسمت های پخش شده تا تاریخ ضبط مصاحبه می شد نه تاریخ پخش آن، که با تاخیری یک ماهه همراه بوده است و در این فاصله یک ماهه چندین قسمت دیگر از این سریال پخش شده که اتفاقاً عمده تحریفات و اشکالات در پنج یا شش قسمت اخیر اتفاق افتاده و موجبات اعتراض و گله مندی ارباب نظر را فراهم آورده است وگرنه دوران جوانی شهریار در این سریال که بیشتر ماجرای پرنشیب و فراز عشق او و آشنایی و مراوداتش با استادان شعر و ادب آن زمان را دربر می گرفت به نظر نگارنده نمی توانست محل اشکال جدی باشد.
زیرا هرچند در آن دوران نیز ایراداتی مانند به هم ریختگی زمانی رویدادها و … وجود داشت ولی حداقل شخصیت شهریار زیاد دچار تغییر و تحریف نشده بود و چهره معرفی شده از استاد در دوره جوانی، با صورت واقعی آن چندان تفاوتی نداشت. چنان که گفته شد ایرادات اساسی این سریال عمدتاً به قسمت های اخیر و دوران میانسالی و کهنسالی استاد مربوط می شود، بنابراین نظرخواهی از آقای هادی بهجت تبریزی در اواسط سریال و پخش آن در قسمت های پایانی به منظور تعمیم رضایت ایشان برای همه قسمت ها کاری غیرمنصفانه و در واقع نوعی سوء استفاده رسانه یی به شمار می رود. مطمئناً اگر صدا و سیما بار دیگر در خصوص این سریال به سراغ ایشان برود جواب مورد نظر خود را نخواهد گرفت.
از این موضوع که بگذریم راستی شهریاری که طی این همه سال، اعاظم شعر و ادب فارسی و ترکی در ایران اسلامی و کشورهای همجوار و در راس آنها مقام معظم رهبری از منزلت رفیع شعر و هنر او و از مقام منیع شخصیت و اعتقادات اصیل اش سخن ها گفته اند و نوشته اند همین بود؟ همین شهریاری که ما در سریال دیدیم؟ همان شهریاری که، جوانی اش را با دلباختگی و نظربازی و اواسط عمرش را با بطالت و روزمرگی و زمان پیری اش را با بیماری های روحی سپری می کند؟
نکند هدف سازندگان این سریال و به ویژه کارگردان «تابوشکن» (به قول خودش) این بوده که تا جایی که می توانند از منزلت بلند شهریار در اذهان مردم و علاقه مندان به شعر و ادب این مرز و بوم بکاهند و او را تا حد یک شاعر معمولی با تخیلاتی صرفاً عاشقانه تنزل دهند؟
ما در این سریال بیست و دو قسمتی که رو به پایان است از چهره واقعی شهریار جز در چند صحنه کوتاه چه دیدیم؟ این سریال از نیمه دوم زندگانی استاد که دوره پختگی و در حقیقت ظهور و بروز شخصیت شهریاری او است چه روایتی داشت؟ و این سریال کدام دوره از حیات این شخصیت سترگ ادبی و عرفانی را به عنوان دوره درخشان و تابناک او به مخاطبان معرفی کرده است.
در کجای سریال دیدیم آن شهریاری را که بعد از انتباه و انابه به تحجد و شب زنده داری روزگار می گذراند و از ذکر و یاد خدا و موانست با کلام الهی خسته نمی شود؟ کجا بود آن شهریاری که ایام بسیاری را روزه می گرفت و با اشک چشم افطار می کرد؟ شهریاری که به تاسی از مولای خود در کمال فقر و تنگدستی به دستگیری از نیازمندان می شتافت و سهمی از مستمری ناچیز خود را به مستمندان اختصاص می داد در کدام قسمت از این سریال به ما رخ نمود؟ کجا دیدیم شهریاری را که در زمان اقامتش در زادگاه خود تبریز استادان و بزرگانی چون استاد اوستا، استاد سایه، استاد مشیری و امثالهم با اشتیاق تمام به محضرش می شتافتند و در پیشگاه رفیع او اظهار فروتنی می کردند؟ و کجا دیدیم شهریاری را که شهرت و شوکت او مرزها را درمی نوردید؟ نمونه بارز آن نیز نامه یی است که خطاب به اینشتین می نویسد و در آن مضامین بلند و زیبایی از نوع دوستی و صلح و خداپرستی و احساسات پاک و ناب انسانی را به تصویر می کشد. آیا اینها واقعیات زندگی شهریار نبود؟ چرا ما چیزی از آنها ندیدیم؟ آیا هیچ یک از اینها نمی توانست به اندازه یکی از بی شمار صحنه های عاشقانه این سریال اهمیت داشته باشد؟
راستی ما از مقام توسل شهریار به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام که اظهر من الشمس بود و هست در این سریال چه دیدیم جز روایتی ناقص و ناشیانه از ماجرای شعر معروف علی ای همای رحمت..؟
شهریاری شهریار به خاطر ویژگی هایی است که شمه یی از آن به طور مثال و نمونه و مشتی از خروار ذکر شد نه زندگی روزمره و معمولی اش که فضای سریال را به ویژه در دوران میانسالی و کهولت به خود اختصاص داده و موجب شده است فضایی کسالت بار و ملال آور بر داستان حاکم شود. اگر قرار بر این باشد که در ساخت این گونه سریال ها از بزرگان و مشاهیر، مراودات روزمره و محاورات معمولی آنان مورد توجه قرار گیرد چه نتیجه یی جز نقض عرض حاصل می شود؟ جای تامل بسیار است که چرا کارگردان اینقدر اصرار دارد شهریار را برخلاف آنچه بود فردی کاملاً معمولی و فاقد ویژگی ها و برجستگی های قابل تمجید نشان دهد؟ و از این معامله چه نفعی می برد؟
شاید به قول خودش خواسته «تابوشکنی» کرده و شهریار را زمینی جلوه دهد. ما هم می پذیریم که این گوهر تابناک ادب فردی زمینی بوده است ولی با گرایش های آسمانی. و وجه تمایز او با دیگر مردمان عادی و شاعران زمینی همین است و همین مشخصه سخن و شعر او را همانند شعر و آثار دیگر شاعران بزرگ این مرز و بوم جاودانه خواهد ساخت.
مطمئناً تصورات به اصطلاح روشنفکرانه و بهتر است بگوییم خام اندیشانه یک کارگردان هر چند کمال تبریزی باشد نخواهد توانست از درخشش و تلألو این ستاره فروزنده آسمان ادب ایران بکاهد. کسی که لقب شهریاری او ملهم از عالم غیب و بقا باشد گرد فنا بر دامن جاودانگی اش نخواهد نشست و از گزند تحریف و تخریب در امان خواهد ماند.
در این سریال آقای کمال تبریزی آشکارا تا جایی که توانسته برجستگی های زندگی و شخصیت شهریار را یا مکتوم و ناگفته گذاشته یا فقط برای جلوگیری از اشکالات و ایرادات احتمالی بعضی از آنها را به شکل ناقص به تصویر کشیده است. به عنوان نمونه در یک صحنه شهریار با همه عشق و ارادتی که به ساحت مقدس حضرات معصومین علیهم السلام به ویژه امیرالمومنین سلام الله علیه داشته در محضر حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی پس از اطلاع از ابراز عنایت آن حضرت به شخص او و قطعه شعر «علی ای همای رحمت…» هیچ عکس العملی از خود نشان نمی دهد و در مقابل این ماجرا که حقیقتاً یک مژده آسمانی برای شاعری مثل شهریار به حساب می آمد ابداً حال تاثر و انفعالی به خود نمی گیرد. شهریاری که برای عنایت آن حضرت حتی به اندازه طرفه العین حاضر بود جان خود را تسلیم کند، آیا نشان دادن این گونه رفتارها از شهریار می تواند با شخصیت حقیقی او سازگاری داشته باشد؟ حال آنکه این ماجرا می توانست دستمایه یی قوی برای پرداختن به شیفتگی و دلبستگی استاد شهریار به ذات مقدس اهل بیت عصمت و طهارت باشد.
جای حیرت و تعجب اینجاست که کارگردان محترم (خدایش انصاف دهاد) در کنار عدم توجه به فضائل اخلاقی و منزلت های معنوی شهریار در موارد متعدد بدون اینکه نیاز و ضرورتی در میان باشد به زعم خودش بعضی ضعف های او را که هر انسانی ممکن است کم و بیش داشته باشد نه تنها مطرح بلکه برجسته کرده است مثل زودرنجی و تندمزاجی شهریار در دوران کهولت؛ سنی که در افرادی مانند او عادی و طبیعی است. حال کارگردان محترم به چه ضرورتی این کار را کرده باید از خودش پرسید. لابد علتی داشته، مثل اقتضای درام و ایجاد تضاد و غیره، همچنان که بنا به گفته نویسنده فیلمنامه (آقای مهدی سجاده چی) آقای کمال تبریزی همسر شهریار را که خانمی باسواد و معلم بوده برای ایجاد تضاد در داستان به صورت زنی بی سواد و خانه دار به تصویر کشیده است. حال که کمال تبریزی اینقدر به فکر ایجاد تضاد در این سریال بوده باید به او تبریک گفت که حداقل در این مورد توفیق زیادی داشته است زیرا توانسته است بین شخصیت شهریار در سریال و شخصیت حقیقی او تضادی ایجاد کند که نه تنها شهریارشناسان، حتی اعضای محترم خانواده او که سالیان سال توفیق همزیستی داشته اند قادر به هضم و حل آن نباشند. مشکل جدی دیگری که در قسمت های مربوط به دوران میانسالی و کهنسالی شهریار دیده می شود نبود کشش و جذابیت لازم در داستان این سریال است و داستان در پنج، شش قسمت اخیر از فقر حادثه و گره و کش و قوس که از ملزومات کار داستانی است به شدت رنج می برد. در حالی که زندگی شهریار خود ذاتاً از افت و خیز کافی و رخدادهای گوناگون برخوردار است. بدون اغراق می توان گفت اگر سازندگان این سریال جریان حیات و حوادث زندگی این شاعر بلندآوازه را بدون دخل و تصرف آنچنانی و فقط با کمی تنظیم و ترتیب حوادث به تصویر می کشیدند از این که هست خیلی جذاب تر و تاثیرگذارتر می شد و به همین دلیل فکر ساخت سریال در این باره فکر درست و بجایی بود که متاسفانه اجرای آن بدون اغراق به افتضاح گرایید.
تخیلات ذهنی نویسنده و کارگردان که در این گونه کارها عنصری حیاتی و سازنده محسوب می شود در این سریال نقشی جز ایجاد خلل و سستی در داستان اصلی و حذف جذابیت های طبیعی و تحریف در حوادث تاریخی و زندگی و شخصیت استاد نداشته است. البته باید انصاف داد که قسمت های مربوط به دوران جوانی شهریار در این سریال وضعیت متفاوتی داشت و جذابیت داستان و مهارت های عوامل سازنده و قابلیت های ستودنی کارگردان را در این دوره نباید از نظر دور داشت. اما در مجموع دخالت های ذهنی و سلیقه های شخصی سازندگان، این اثر بلند را چه از نظر ساختاری و چه از نظر محتوایی تا حد زیادی تنزل داده است. برای اثبات این مدعا فقط کافی است سریال شهریار با سریال «روزگار قریب» مقایسه شود آن وقت معلوم خواهد شد آقای کیانوش عیاری درباره دکتر قریب چه ساخته است و آقای کمال تبریزی با شهریار چه کرده؟ کمالش افزون باد و تبریزی بودنش مکتوم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر