۱۳۸۷ اردیبهشت ۳۱, سه‌شنبه

عباس خان، حماسه ساز حماسه خرداد-۱- تایماز اردبیلی

مقدمه:

آذربایجان در طول تاریخ هفت هزار ساله خویش روزهای پرفراز و نشیب بسیاری را تجربه کرده است.با تورقی بر تقویم وقایع آذربایجان، کمتر روزی را می توان یافت که نشان از شجاعت،جوانمردی و تاریخ سازی این ملت قهرمان نباشد.اما متاسفانه در هر زمانی و در هر حادثه ای بنا به عللی که از حوصله این مقاله خارج است آذربایجان بیشتر هزینه داده و کمتر توانسته است در راستای منافع ملی خویش بهره برداری کند.

نقطه مشترک تمامی حوادث و وقایع آذربایجان نقش انکار ناپذیر برخی اشخاص می باشد.ملت مظلوم آذربایجان بعد از این حوادث به رسم قدر شناسی خویش و جهت محفوظ نگهداشتن جوانمردی فرزندان فداکارش القابی همچون ” خان” را به آنها اعطاء نموده است.

“خان” یکی از ارزشمندترین و جاودانه ترین القاب در طول تاریخ آذربایجان می باشد که به فرزندان تاریخ ساز این دیار نسبت داده شده است. عباس لسانی هم یکی از کسانی می باشد به پاس فداکاری و شجاعت خویش ملقب به عباس خان گردید و میدان شریعتی اردبیل بنان میدان عباس خان تغییر نام یافت.

هرچند وضعیت کنونی عباس خان گویای تمام علل اعطای چنین لقب به ایشان می باشد اما جهت ثبت در تاریخ حماسه جاوید خرداد85 لازم دیده شد در ویژه نامه ایکه قرار است به همین مناسبت تدارک دیده شود گوشه هائی از رشادتها و فداکاریهای چنین بزرگمردی بیان گردد.

از عباس لسانی تا عباس خان

همزمان با سپیده دم 1346 شمسی در کنار کوه ساوالان و در خانواده اسد فرزندی به دنیا آمد که عباس نام نهادند.عباس بسان میلیون ها همشهری ها و همزبانان خویش با زندگی دوگانه رشد کرد از یک طرف فولکلور غنی آذربایجان را از زبان بزرگان ایل خویش به زبان مادری اش می شنید و از طرف دیگر درس و مشق رسمی و حکومتی را به زبان دیگری فرا می گرفت و از همان سنین کودکی با سیاست شوونیستی حاکم بر فضای فرهنگی و مکان مقدس مدرسه آشنا شد.

مشکلات خانوادگی عباس را از ادامه تحصیل بازداشت اما شور و علاقه عباس جهت آشنائی با گوشه هائی از واقعیت زندگی ملت آذربایجان باعث گردید در بیرون از مدرسه و دانشگاه به تحصیل علم آزادگی و سربلندی بپردازد.

اعزام به خدمت اجباری سربازی عباس را همانند دیگر هم نسلان خویش با واقعیتی دیگر آشنا نمود.اولین سفر طولانی مدت عباس به خارج از آذربایجان و زندگی در میان جزیره ای از انسانهای مختلف با گویشها،آداب رسوم و فرهنگ متفاوت از یک طرف و برخورد حکومتی با فرهنگ فارسی از طرف دیگر عباس را با واقعیتی دیگر آشنا کرد.

از همان زمان بود که عباس تصمیم گرفت بسان یار وفادار امام آزادگی و سربلندی- امام حسین (ع) - حضرت ابوالفضل العباس به مبارزه با ظلم ، تبعیض ، بی عدالتی و …بپردازد

عباس روش مدنی و فرهنگی را بهترین شیوه مبارزه جهت رسیدن به اهداف خویش دانست وبا انتخاب این روش هیچ گاه عهد شکنی نکرد و در سخت ترین شرایط هم مبارزه مدنی را با تندروی جایگزین ننمود.

زندگی سیاسی عباس خان از اوایل سال 1376 شروع شد و هم اکنون با جان و مال خویش در راستای تامین حقوق به حق و قانونی ملت مظلوم خویش به مبارزه می پردازد .

عباس لسانی مبارز، نویسنده و شاعر حماسه سرای آذربایجان، یکی از سرشناس ترین چهره های حرکت ملی آذربایجان است. او در گذشته به دلیل انتشار تقویم تورکی(1380)، اجرای سخنرانی و برگزاری تئاتر ملی درقورولتای عظیم قلعه بابک(تیرماه 1381)، رهبری تحصن خونین ضد داشناک در مسجد سرچشمه اردبیل(دوم تیر ماه 1382)، سفر مجدد به قلعه بابک(تیرماه 1384)، شرکت در مراسم سالگرد شهادت باقرخان سالار ملی در تبریز(مرداد ماه 1384)…بازداشت شده و مورد انواع اذیتهای جسمی و روحی قرار گرفته بود.

در حال حاضر لسانی بیش از 5 پرونده در حال جریان در دادگاه انقلاب دارد و قبلا به مجازاتهای مختلفی از جمله کیفر نقدی و شلاق و زندان و تبعید به مسجد سلیمان محکوم شده است.

نوشتن از تمامی لحضات زندگی سیاسی و اجتماعی ایشان کاری بس دشوار بوده و خود کتابی مستقل می طلبد اما سعی شده است حدالامکان پیرامون حماسه خرداد85 به کنکاشی پرداخته شده و روشنگری لازم صورت گیرد.

حماسه ششم خرداد85 اردبیل و عباس خان

بعد از چاپ کاریکاتور موهن در ارگان رسمی دولت جمهوری اسلامی ایران در 22 اردیبهشت 1385، تحلیل های متفاوتی از این واقعه بعمل آمد، ولی چیزی کاملا مشخص و محرز شد این بود که این واقعه باعث گردید خشم فرو خفته ملت آذربایجان همچون آتشفشان سبلان فوران نماید و بطور همزمان در 25 شهر آذربایجان اقشار مختلف مردم جهت تحقق خواسته های ملی و قانونی خویش بپا خیزند.

بعد از چاپ این کاریکاتور شهر اردبیل حال و هوای دیگری داشت.با توجه به سابقه این شهر در روند رو به رشد حرکت ملی آذربایجان حساسیت نیروهای امنیتی و اطلاعاتی هم به این شهر زیاد تر بود.

عباس لسانی از همان ثانیه های اول تحت تعقیب مستقیم و غیر مستقیم قرار گرفت و وقتی دهان به دهان در شهر پیچید که مردم اردبیل قصد دارند روز ششم خردادساعت 18 با آمدن به خیابانهای شهر انزجار عمومی خود را از فاشیست و شوونیسم ابراز نموده و خواسته های خود را به گوش جهانیان برسانند حاکمیت نهایت تلاش خود را بکار بست تا مانع از برگزاری متیتنگ سراسری ششم خرداد اردبیل گردد که از جمله تلاش آنها می توان به برگزاری راهپیمتئی تشریفاتی در قبل از ظهر ششم خرداد،تهدید نیروهای سرشناس حرکت ملی و برقراری حکومت نظامی در سطح شهر و… اشاره نمود.

عباس لسانی دو روز قبل از حماسه اردبیل، مورد تهدید جانی نیروهای اطلاعاتی قرار گرفت. به او گفته شد که در صورت مشاهده شدن در خیابان، وی را با دو گلوله خواهند کشت! اما به رغم این تهدیدات غیر قانونی و برگزار شدن تظاهرات تشریفاتی دولتی در قبل از ظهر روز 6 خرداد ماه، لسانی درلحظه موعود ، به میعاد گاه رسید و سخنرانی مبسوطی را در دفاع از حقوق ملت آذربایجان و ضرورت برگزاری تظاهرات مدنی اهالی اردبیل ایراد نمود.

او پس از وقوع قیام شجاعانه و سراسری شهری در اردبیل به منزل رفت و در روز 13 خرداد ماه با حمله مسلحانه بیش از 30 مامور و شکستن درب خانه، در برابر چشمان خانواده، از منزل ربوده شده و به زندان اردبیل منتقل گردید. خانه وی مورد تفتیش قرار گرفت و تمامی کتابها و دست نوشته های وی به همراه کامپیوتر شخصی اش از منزل جمع آوری گردید. از سوی دیگر مغازه لسانی نیز که تنها ممر درآمد او، همسر و سه فرزند خردسالش می باشد پلمپ شده و پروانه کسب آن لغو شد.

لسانی به محض ورود به زندان اقدام به اعتصاب غذا کرد و تنها برای چند روز در ۸ تیرماه (8-15 تیر)به اصرار خانواده و خواهش دوستان اعتصابش را شکست.اما وقتی هیچ تغییری در وضعیت بلاتکلیفی که خود و دوستانش گرفتارش هستند حاصل نشد دوباره از ۱۵ تیرماه اعتصاب غذا آغاز کرد.

هرچه اعتصاب غذای لسانی طولانی می شد دوستان و همفکران ایشان نگران سلامتی وی می شدند و حاکمیت از تبعات مرگ وی در استرس بود و این باعث شد جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی از زندان اوین دیدار کنند.دیدار آنها هم نتوانست عباس خان را از تصمیمی که گرفته بود منصرف نماید و ظهر روز چهارم مردادماه عباس لسانی در مقابل قاضی خدادادی معاون دادستان دادگاه انقلاب اردبیل قرار گرفت و در حالی که بر اثر اعتصاب غذا به شدت ظعیف شده بود، در دفاعیه خود هیچکدام از اتهامات را قبول نکرد و از مردم اردبیل خواست اگر هر کدام فیلمی از تظاهرات اردبیل دارند به خانواده اش بدهند تا در دادگاه ارائه شود.وی گفت آن فیلمها حقانیت مرا ثابت خواهند کرد.لسانی گفت:” من در تظاهرات ضمن بیان خواسته های مردم آذربایجان کرارا مردم را به آرامش دعوت کردم و بنابراین نه تنها مسئولیتی در مورد آنچه در اتهامات ذکر شده ندارم بلکه من همیشه در جهت مخالف آنچه ادعا دارند سخن گفته و عمل کرده ام.من هرگز به عملکرد غیر مدنی معتقد نبوده و نیستم.”

قاضی خدادادی همچنین از تبدیل قرار بازداشت لسانی خودداری کرد و دوباره وی را راهی زندان اردبیل کرد.

بدیهی است سلامتی عباس خان دغدغه اصلی بسیاری از فعالین بود تا اینکه تصمیم گرفته شد نامه ای خدمت ایشان نوشته شده و از ایشان تقاضای شکستن اعتصاب غذا گردد.

ظهر هفتم مردادماه اعضای خانواده عباس لسانی به صورت حضوری با وی در زندان اردبیل ملاقات کرده و نامه فعالین حرکت را تقدیم ایشان نمودند.

عباس لسانی پس از آگاهی از نامه فعالان حرکت ملی آذربایجان و درخواست ایشان از او برای شکستن اعتصاب غذا علت اعتصاب خود را رساندن صدای ملتش به گوش دنیا خواند و گفت اگر امروز فعالان حرکت این کار کافی و مصلحت را در شکستن اعتصاب می دانند چنین خواهم کرد.

پس از حدود چهار ماه بازداشت موقت(13 خرداد- چهارم مهرماه) جلسه رسیدگی به اتهامات عباس لسانی صبح روز دوشنبه سوم مهرماه برگزار شده بود مقارن ساعت دو بعد از ظهر چهارم مهرماه پس از حدود چهار ماه بازداشت موقت به قید وثیقه ۸۰ میلیون ریالی آزاد شد.

در روز چهارم مهرماه، یک روز پس از آزادی عباس لسانی، شعبه ۱۰۵ دادگاه عمومی اردبیل، وی را به ۱۰ ما حبس و ۵۰ ضربه شلاق به جرم شرکت در تظاهرات ۲۷ می ۲۰۰۶ در اردبیل محکوم نمود، وی همچنین به جرم تخریب اموال عمومی از طریق دعوت از مردم برای شرکت در این تجمع، به ۶ ماه حبس محکوم شد.

عباس لسانی در تاریخ 4 آبان 85 در رابطه با این حکم درخواست تجدید نظر کرد. او در دفاعیه خود ادعا نمود که این تظاهرات غیرقانونی نبوده، و او هرگز مردم را به تخریب اموال عمومی دعوت نکرده است، بلکه در آرام کردن فضا کوشیده است. او استدلال کرده بود که مسئولین فیلم و دیگر مستندات این تظاهرات را که موید این امر است، مشاهده نکرده اند.

۵ روز بعد از تسلیم درخواست تجدیدنظر، وی مجددا بازداشت شد. خانواده وی بعدا یک نسخه از رای شعبه یک دادگاه تجدیدنظر اردبیل را دریافت کردند که حکم ۱۰ ماهه حبس وی را به یک سال افزایش داده و مجموعا وی را به ۱۸ ماه حبس محکوم نموده بود. رای تجدید نظر حکم ۵۰ ضربه شلاق را تایید، و به علاوه، عنوان داشته بود که مجازات وی بایستی شامل گذراندن ۳ سال تبعید در طبس در استان یزد باشد

آری!عباس خان به جرم عمل مرتکب نشده راهی زندان اردبیل شد.

مصاحبه ای منتشر نشده با عباس خان

همزمان با حلول ماه شوال 1427 و عید سعید فطر، اعلام تعطیلی 4 روزه از سوی دولت نهم جمهوری اسلامی ایران این فرصت را بوجود آورد تا فارغ از مشغله های روزمره و مسائل کاری و حرفه ای سفری به شهر اردبیل داشته باشم.

با توجه به آزادی دلاورمرد این دیار عباس خان لسانی از زندان مرکزی اردبیل ، به محض ورود به این شهر حماسه ساز، خدمت عباس خان رسیدم.

ساعت 16روز سوم آبان ماه 85 بود و باران پاییزی خیابانهای اردبیل را شستشو می داد و مرا یاد شعر” کوچه لره سو سپمیشم یار گلنده توز اولماسین” انداخت.انگار خدا داشت خیابانهای اردبیل را جهت عبور و مرور عباس خان شستشو می داد.

وقتی به قلعه عباس خان رسیدم افراد زیادی را دیدم که در خدمت ایشان بودم.همگی جهت احوال پرسی و مشاوره با عباس خان در آنجا جمع شده بودند.دقیقا نمی دانم ملاقات ما چقدر طول کشید ولی بطور دقیق بیاد دارم که تاریکی اردبیل را فرا گرفته بود و بسیاری از همسایه ها محل کسب و کار خویش را ترک کرده بودند. در این مدت که در خدمت ایشان بودم از بسیاری موارد باهم صحبت کردیم و روحیه خبرنگاری ام مرا وامی داشت تا با ایشان از هر دری سخنی بگویم و جوابی بشنوم.

آنچه در زیر می آید چکیده ای از مصاحبه منتشر نشده عباس خان بعد از آزادی چند از زندان مرکزی اردبیل در پاییز1385 می باشد.

*عباس خان اخیرا در سایتهای اینترنتی مطالعه می کردم که بعد از آزادی تان 3 حکم شما اعلام شده است.نظرتان در این مورد چیست؟

بله،همانگونه خودتان اشاره کردید اخیرا از سه دادگاه (اردبیل- تبریز- کلیبر)برایم حکم صادر کرده اند و تقریبا به 40 ماه زندان از سه دادگاه محکوم شده ام.که جزئیات آنها به شرح زیر می باشد

1-بر اساس رای صادره از طرف ریاست شعبه 105 دادگاه عمومی جزایی اردبیل به 16 ماه حبس تعزیری و 50 ضربه شلاق محکوم شده ام . که ظاهرا «به اتهام بر هم زدن امنیت کشور و رهبری تظاهرات روز ششم خرداد ماه» امسال در اردبیل محکوم شده ام.

2- در 25 تیر 85، به وسیله شعبه دادگاه انقلاب کلیبر برای«تبلیغ علیه نظام در رابطه با شرکت در تجمع سالیانه 84قلعه بابک» به یک سال حبس محکوم شد. این حکم نیز در حال حاضر در مرحله تجدیدنظر است.

3- از دادگاه تبریز هم به جرم «شرکت در مراسم 14 مرداد1384 سالگرد انقلاب مشروطیت» به یکسال حبس تعزیری محکوم شده ام.

اما این در قبال حماسه تاریخ ساز ملت آذربایجان بخصوص مردم شریف اردبیل در ششم خرداد بسیار ناچیز می باشد.امیدوارم خدا بمن توفیق دهد بتوانم به این ملت بزرگوار بیش از اینها خدمت کنم.

*عباس خان به حماسه ملت آذربایجان و مردم اردبیل در خرداد 85 اشاره کردید.لطفا در این زمینه بیشتر توضیح دهید؟

ملت آذربایجان در خرداد ماه 85 وظیفه ملی- تاریخی خویش را به خوبی و بیش از حد انتظار انجام داد.این حماسه اکنون وظیفه ما فعالین را سنگین تر کرده است.ما در این حوادث مشاهده کردیم که چگونه افراد گمنامی شهید شدند و یا هزینه های گزافی را تحمل نمودند.چه کسی تا دیروز این بیش بینی را می کرد؟

در مدتی که درزندان بودم همه اش به این عظمت فکر می کردم چگونه ممکن است امثال شهید عابدی خیاوی به درجه رفیع شهادت نائل شدند و جان خویش را که عزیز ترین موجودی هر انسان می باشد در قبال سربلندی ملت خویش فدا نمودند.ما هم سالم ماندیم.آیا ما را یاری شهادت نبود؟

.وقتی به اینها فکر می کنم سنگینی بار را بر دوشم احساس می کنم و سختی های خودم را خیلی کم و کوچک می بینم.

*جناب لسانی لطفا در صورت امکان در مورد چگونگی دستگیری تان در خرداد 85 و حوادث پیرامون این قضیه را توضیح دهید؟

حال و احوال اردبیل قبل از ششم خرداد نشان از برگزاری مراسمی کم نظیر و با شکوه داشت، لذا نیروهای امنیتی قصد داشتند با تهدید و ارعاب برخی اشخاص شناخته شده مانع از برگزاری چنین مراسمی شکوهمند شوند، لذا دو روز قبل از مراسم به من زنگ زدند و مرا تهدید کردند که می خواهند یک گلوله حرامم نمایند ولی اعتراف کردند که نمی توانند مرا پیدا کنند و من هم گفتم اگر دنبال من می گردید این آدرس را یادداشت کنید و بیایید این آدرس من آنجا هستم :” چهار راه امام ساعت 6 ششم خرداد” و تلفن را قطع کردم.

و در مدت باقی مانده همه اش به این فکر می کردم که آیا مرا توفیق شرکت در مراسم تاریخی ضد شوونیستی ششم خرداد خواهد بود یا نه؟ و در روز موعد با یاری خداوند متعال خودم به جمع خیل عظیم مردم خشمگین اردبیل در چهارراه امام رساندم و فورا مردم را به آرامش دعوت کردم ولی دوستان مرا از آنجا دور کردند و چیزی از حماسه تاریخی اردبیل مشاهده نکردم.

ولی در این چند روز بعد از آزادی از زندان،از طریق CD ای که بوسیله یکی از دوستان در اختیار اینجانب قرار گرفت،گوشه ای از اقیانوس خشمگین اردبیل را مشاهده کردم و خدا را شاکرم که زحمات چندین ساله دوستان جواب داد و حماسه ششم خرداد اردبیل مزد زحمات دوستانی بود که بی مزد و منت شبانه روز در راستای بیداری ملی مردم اردبیل فعالیت می کردند.

قبل و بعد از این حماسه بسیاری از دوستان ما و افراد گمنام در اقصی نقاط آذربایجان دستگیر شده و مورد آزار و شکنجه قرار گرفتند.اما اینها به هیچ وجه نتوانستند مرا دستگیر نمایند چرا که اینها کوچکتر از این هستند که لسانی را دستگیر نماید.

واقعین این است که آنها می خواستند قبل از حماسه ششم خرداد مرا دستگیر نماند ولی عملا نتوانستند تا اینکه بنده بعد از چند روزی که از این حماسه گذشت احساس کردم در صورتی خود را به زندان مرکزی نرسانم احتمال دارد در روحیه دستگیر شدگان جدید تضعیف گردد و آنها با سوء استفاده از عدم حضور من در زندان شروع به شایعه سازی نموده و با ایجاد شایعاتی چون فرار به خارج از کشور،پنهان شدن ، ترسیدن و….به اهداف شوم خویش برسند که به همین منظور در روز 13 خرداد به منزل شخصی ام مراجعه نمودم و ازآنجا به زندان مرکزی اردبیل انتقال داده شدم.

*با نگاه مقایسه ایبه خروش شهرهای آذربایجان می بینیم که صدمات وارده به اماکن دولتی در اردبیل خیلی بیشتر از بقیه بود، به نظر شما چرا اینگونه شد.

قیام اردبیل بسیار وسیع و گسترده بود و علیرغم آمادگی قبلی، نیروهای اطلاعاتی، امنیتی و انتظامی نتوانستند در مقابل خروش مردم کوچکترین مقاومت نشان دهند لذا شروع به تخریب اماکن دولتی و عمومی کردند تا این اعمال غیر انسانی و غیر مدنی را به کارنامه تظاهرات کنندگان بنویسند و بهره برداری منفی بنمایند.

*لطفا وضعیت زندان مرکزی اردبیل را توضیح نمائید؟

من به وضعیت زندان اردبیل عادت کرده ام .اما این بار یک تفاوتی با دفعات قبل وجود داشت.در زندان همه اش به این فکر می کردم چگونه ممکن است جوانانی گمنام که تا دیروز نه نامی از آنها مطرح بود و نه نشانی اینگونه بابک گونه به میدان بیایند و جان خویش را فدای میهن و ملت نمایند. از زمان بازداشت دائم از سوی مسئولان زندان و نهادهای امنیتی تحت فشارهای روحی و فیزیکی قرار داشتم.

محل نگهداری ما در زندان اصلا” مناسب نبود، معتادان و زندانیان جنایی خطر ناک را از ماهها پیش با ما هم بند کرده بودند. در واقع حاکمیت به دید یک زندانی به ما نگاه نمی کند بلکه نگاه او نسبت به ما به دیده یک اسیر می باشد!

همچنین شاهد آزار و اذیت جسمی و روحی برخی همفکران و دوستان خویش می شدم که به همین علت دست به اعتصاب غذا زدم تا پیام خویش را از زندان اردبیل هم به گوش آزاد مردان و آزاد اندیشان جهان برسانم و ثابت کنم که فریاد رسای این ملت خاموش شدنی نیست.

در مورد اعتصاب غذایی که انجام دادید شرح دهید.علت اینکار چی بود . آیا بعد از ان اوضاع تغییر کرد؟.

اذیت روحی و روانی،نگهداری در سلول انفرادی و یا بند مالی و… از جمله اعمالی بود که نسبت بمن روا می داشتند و نکته مهم از این که باعث گردید من دست به اعتصاب غذا بزنم آزار و اذیت دوستان دستگیر شده، اعمال تبعیض بین زندانیان و رساندن فریاد ملت آذربایجان به تمامی دنیا بود.

اوضاع تغیر آنچنانی نکرد ولی تنها کاری که توانستم بکنم این بود که فریاد این ملت مظلوم را به گوش جهانیان برسانم و فکر می کنم تا حدودی موفق شدم.

اصلا سلامتی خودم برایم مهم نبود و به تنها چیزی که فکر می کردم این بود که به این ملت کمک کنم.

اکنون چند روزی است که آزاد شده اید اوضاع کنونی آذربایجان را بعد از حماسه خرداد ماه چگونه ارزیابی می کنید.؟

از این به بعد برگ برنده دست ماست و حالا باید دشمنان حرکت ملی منت ما را بکشند. ملت آذربایجان با اعمال خویش در خرداد 85 خیلی برنامه ها براحتی پیش برد

از روزیکه آزاد شده ام در حال آماده کردن دفاعیه ام در قبال حکم دادگاه اردبیل جهت ارائه به دادگاه تجدید نظر هستم و همین امروز این کار تمام شد.

همچنین در این مدت برخی مقامات دولتی از جمله امام جمعه و استانداری اردبیل تقاضای دیدار حضوری کرده اند که نپذیرفته ام و گفته ام تنها در یک صورت و آنهم هنگامی که مناظره و دیدار ما مستقیما از شبکه سبلان(شبکه استان اردبیل) پخش شود حاضرم با شما دیدار داشته باشم و همچنین پیشنهاد دیدار با وزیر اطلاعات و وزیر کشور را مطرح کردند که همه آنها را رد کردم.

نظرتان درباره سفر تبعید گونه برخی فعالین به خارج کشور چیست؟

معمولا یکی از جبهه ایکه آذربایجان بیشترین ضربه را خورده است این گونه سفرها می باشد که شنیدن سفر یکی از نزدیکترین دوستانم خیلی مرا ناراحت کرد و واقعا تاسف خوردم که چرا باید میدان را خالی کنیم.

واقعیت این است که برای بنده هم خیلی دعوت نامه فرستادند و خیلی ها هم پیغام دادند که به یکی از کشورهای خارجی سفر کنم ولی با صدای رسا اعلام کردم و الان هم تکرار می کنم مردن زیر پای این ملت هزاران مرتبه بهتر از زندگی در خارج از کشور و به دور از دردهای این ملت می باشد.

گاهشمار زندگی سیاسی عباس خان:

- درسال 1376 دریافت اولین احضاریه ازطرف اداره اطلاعات اردبیل و بازجوئی به مدت 7 ساعت با چشمان بسته

- شرکت در شب شعر موسسه گؤیرچین

- شرکت در مراسم قلعه بابک 1381

- تفتیش خانه در عید نوروز1382

- خرداد1382 احضار به اداره اطلاعات اردبیل

- شرکت در مراسم قلعه بابک1382 علیرغم تهدید از سوی افراد مشکوک

- تفتیش در تیرماه1382

- بازداشت و زندانی به مدت 25 روز

- اعتصاب غذا در زندان اردبیل به مدت 5 روز

- تشکیل جمعیت زنان اردبیل

- دوم تیر ماه 1383شرکت در تحصن مسجد سرچشمه اردبیل

- تهدید مجدد از سوی دادستان جهت عدم شرکت در مراسم قلعه بابک1384

- 14 مرداد1384 مزار باقرخان

- 4 خرداد 85 تهدید جانی قبل از حماسه ششم خرداد اردبیل

- 6 خرداد 85دعوت به آرامش مردم اردبیل در چهر راه امام اردبیل

- 13 خرداد 85 دستگیری و انتقال به زندان مرکزی اردبیل ،آغاز اعتصاب غذا

- 29 خرداد 85بیهوش شدن در زندان اردبیل در اثر اعتصاب غذا

- 28 تیر 85 محمد رضا فقیهی وکالت عباس لسانی را بر عهده گرفته و در زندان اردبیل با وی ملاقات کرد.

- 8 تیر 85 شکستن اعتصاب غذا

- 15 تیر 85 از سرگیری اعتصاب غذا به علت عدم عمل نمودن مسئولین به قول های داده شده

- 7 مرداد 85 شکستن اعتاب غذا به خاطر در خواست کتبی جمعی از فعالین حرکت

- 12 شهریور محاکمه در دادگاه انقلاب تبریز

- 3 مهر ماه 85 محاکمه در دادگاه انقلاب و موافقت با قرار بازداشت موقت به وثیقه 80 میلیون ریالی

- 4 مهرماه 85 اعلام رای دادگاه بدوی و محکومیت به 16 ماه حبس

- 4 آبان ماه 85 ارائه دفاعیات به دادگاه تجدید نظر

- 9 آبان ماه 85 دستگیری مجدد و اعلام حکم دادگاه تجدید نظر در زندان

[1] این مقاله در ویژه نامه” گذاری بر حماسه خرداد آذربایجان” که اخیرا توسط مرکز تحققیات آبتام با همکاری نشریه دانشجوئی گونش منتشر شده است به چاپ رسیده است.

هیچ نظری موجود نیست: