۱۳۸۷ اردیبهشت ۲, دوشنبه

سیاست های قومی جمهوری اسلامی در قبال زبان ترک

به دنبال سقوط نظام پهلوی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ، در قانون اساسی اصل «پانزدهم» جمهوری اسلامی آمده است: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است . اسناد ، مکاتبات ، متون رسمی و کتب درسی باید به این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس ، در کنار زبان فارسی آزاد است » . در این اصل زبان و ادبیات اقوام ایرانی غیر فارس مورد اشاره واقع شده است. ولی به علل تعطیلی برخی از اصول قانون اساسی که اکثرا به حقوق مردم مربوط می شوند ، از جمله اصول پانزدهم و … در عمل قومیتهای غیر فارس ایران نتوانسته اند به حقوق فرهنگی و سیاسی بایستهً خود دست یابند.

بهتر است برای تحلیل مسئله، کمی به عقب بر گردیم.«پان فارسیست های ایران در زمان پهلوی خود را ناسیونالیست می دانستند، ولی بر خلاف ملی گراها که منظورشان از ناسیونالیسم به معنای وسیع و متداول «عشق به میهن» و «ملت» و «فرهنگ بومی» و آرزوی استقلال از نیروهای خارجی است ، یکی دیگر از ویژگی های نظری پان فارسیست های ایران به ویژه سلطنت طلبان ، از ناسیونالیسم یک برداشت به غایت اروپا مدارانه است که ریشه هایش در جنبشهای ضد روشنگری قرن هجدهم اروپا قرار دارد. به طور نمونه، افتخار پان های ایران به دستاوردهای تاریخی عموماً منجر به به تحقیر قومیت های غیر فارس ساکن در ایران و اوج گیری خرافات بورژوا – ملاکی و «نژاد برتر آریایی» و گسترش اندیشه های شوؤنیستی در ایران معاصر گشته است. اشاعه تز «نژاد برتر آریایی» نشر یک روایت شوؤنیستی از تاریخ ایران بود. در این روایت و دوباره خوانی از تاریخ، ناسیونالیستهای شوؤنیستی صریحا و موکدا اندیشه های ضد عرب، ضد ترک و کرد ایران بیشتر از فارس زبانان بوده و هست، در حالیکه تحقیقا جمعیت ترک و کرد ایران بیشتر از فارس زبانان بوده و هست، پیامدهای عملی این اندیشه های رواج داده شده، مبارزه با زبانهای دیگر غیر فارسی (چون ترکی – کردی – عربی ، بلوچی و …) و تبعیض و اعمال ستم اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی – زبانی علیه ایرانیان غیر فارسی زبان بود.»1 و تاثیر سوء بلند مدت به زندگی، فرهنگ و زبان آنها در اقصی نقاط ایران یکی از آثار این سیاست ها بوده است.

در واقع این نظریه های زبان واحد، ملت واحد، «نژاد برتر آریایی» بر بخش بزرگی از ادبیات، فرهنگ و گفتمان سیاسی – فرهنگی امروزه نویسندگان، محققین، ناسیونالیست ها، سلطنت طلب ها، و حتی غیر سلطنت طلب ها ارثیه سنگینی است که از دوران پهلوی ها (1299 – 1357) به ارث رسیده است. این ذهنیت، رهیافت های سیاسی اجتماعی – اقتصادی کلان گذشته و حال پان فارسیسم را به خود اختصاص داده است.

مطالعه نظرات تنی چند از روشنفکران معاصر

در اینجا ما مناسب می بینیم نقطه نظرات تنی چند از پیروان شوؤنیسم فارس معاصر را بیاوریم. دکتر جواد شیخ الا سلامی استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران، «برای فارسی کردن اقوام غیر فارسی ایران از جمله ترکان بدین طریق راهکار ارائه می کند: برای فارسی کردن مردم آذربایجان باید کودکان خردسال آذری را از مادر و خانواده شان دور کرد و به خانواده های فارسی در شهرستان های فارسی زبان سپرد، تا بعد از بزرگ شدن به زبان فارسی صحبت کنند »2

البته این نوع اندیشه ناسیونالیستی تند گذشته، حالا هم به صورت پنهانی و غیر مستقیم در سایه اقدامات و سیاست های کلان اقتصادی و فرهنگی اعمال و پیاده می گردد. بدین طریق که مناطق غیر فارس نشین را از لحاض اقتصادی عقب مانده نگه می دارند، تا مردم این مناطق ترک نشین و دیگر اقوام غیر فارسی اجبارا به مناطق توسعه یافته و صنعتی شده که عموما در استانهای فارس نشین قرار دارند (مانند تهران ، کرمان ، یزد و …) مهاجرت بکنند. تا این افراد مهاجر با گذشت زمان و عوض شدن نسلهایشان ، آسیمیله و هضم فارسها شوند. از نمونه های آن می توانیم به سیاست هضم قومیتها در تهران اشاره کرد. پان فارسیسم برای آسیمیله کردن اقوام غیر فارسی، آنها را با استفاده از اهرم اقتصادی (رجوع کنید به نظرات مارجر مبنی بر عقب نگه داشتن مناطق قوم مغلوب و صنعتی کردن مناطق قوم غالب در بحث تکثر گرایی نا برابر) مجبور و تشویق برای مهاجرت به تهران می کند، ولی به عواقب خطرناک این سیاست توجه نمی کنند. ترکم جمعیت در تهران به حدی است که کارشناسان صاحب نظر آلودگی هوای تهران را که ناشی از ترافیک سنگین است، به بمب خاموش تشبیه می کنند. آقای خامنه ای در دیدار اسفند ماه سال 1384 خود با اعضای شورای شهر تهران، از شهر تهران ؛ شهری بی هویت یاد می کنند ، که باید اصلاح شود. 3 که این دو مورد تنها گوشه ای از نا هنجاری ها ، هزینه ها و عواقب خطرناک سیاست های تمرکز گرایانه هضم قومیت ها است. در این رابطه جملاتی را از کتاب «درآمدی بر جامعه شناسی هویت در ایران» آقای حسین گودرزی می آوریم. با تمرکز فعالیت های اقتصادی در تهران موج مهاجرت آذربایجانی ها به طرف تهران آغاز شد. افزون بر این رژیم رضاخان عمدتا در سیاست های خود بر ضد مناطق بخصوص آذربایجان تبعیض قائل می شد. در واقع آذربایجانی ها دست خوش چندان تبعیضی بودند که بسیاری از آنان دسته جمعی به تهران مهاجرت کردند. از این گذشته متمرکز شدن تقریبا تمامی خدمات رفاهی، بخصوص آموزش و بهداشت و تحصیلات عمومی در تهران و به میزان کمتری در چند شهر دیگر … در فاصله سال های 1365 – 1335 به تعداد 1/477/787 از این استان مهاجرت کرده اند، مقصد عمده آنها در دوره های قبل استان مرکزی و بعدا استان تهران و بویژه شهر تهران بوده است.

آقای گودرزی در ادامه مباحث خود می افزاید: اما صرف نظر از پیامدهای و تبعات منفی این مهاجرت های گسترده که نتایج سیاسی این مهاجرت ها به دلیل اختلاط و امتزاجی است که بین آذری ها و سایر مردم ایران صورت گرفته است مثبت ارزیابی می شود. البته این به معنای آن نیست که آذری ها علاقه خود را به زبان و فرهنگ شان از دست داده اند. (گودرزی، ص 183)

در این رابطه لازم به یادآوری است که در تهران امتزاج قومیت ها در نتیجه ازدواج های برون قومی انجام می گیرد، اما همانطور که شافر در باره آذربایجانیان تهران اشاره می کند : در بین خانواده های ایران و تهران پدر تباری این خانواده ها است، به این صورت که اگر تشکیل خانواده ای در نتیجه ازدواج از دو طایفه و قوم مختلف باشد، فرزندان آن خانواده خود را منتسب به طایفه و قوم پدر کرده و خود را از آن طایفه و قوم به حساب می آورند و یکی از پدیده های جالب توجه اینکه این نوع افراد زبان مادری خود را زبان قوم پدرشان معرفی می کنند.(شافر، 2002 )

ضمنا علاوه بر موارد فوق بنا به شواهد و دلایل داشتن تاریخ ریشه دار و درخشان، کثرت جمعیت و زبان با اهمیت منطقه ای و کشوری در زمینه آسیمیله و هضم ترک ها به نظر نمی رسد پیشرفت قابل ملاحظه ای حاصل شده است. شواهد و آمارهای غیر رسمی حکایت از کثرت بالای ترک های ساکن تهران دارد.

دکتر ورجاوند عضو عضو شورای مرکزی حزب ملی ایران در نیمه دوم سال 1379، در رایطه با نشریات تازه پا گرفته که به زبان اقوام غیر فارسی منتشر می شود ، نامه ای به رئیس جمهور بدین مضمون می نویسد: «پیگیری آن جناب در زمینه توسعه سیاسی و ساماندهی کشور بر اساس یک جامعه مدنی را ارج می نهم. ولی اجازه می خواهم توجه جنابعالی را به توطئه ای سنگین جلب کنم. »4 در قسمتی از نامه ورجاوند به رئیس جمهور آمده است : «از سال ها پیش فعالیت های جهت داری برای رویاروئی با پدیده وحدت ملی و زیر پرسش بردن آن به بهانه وجود قومیت ها و زبان ها و گویش های مختلف در ایران جریان داشته و با نگاهی به این نشریات که کارشان در هم شکستن وحدت ملی و نفی زبان فارسی بعنوان «محور همبستگی » فرهنگی جامعه می باشد؛ به روشنی بیانگر میدان دادن به این جریان خزنده است. موضوع را جدی بگیرید! او در این نامه خواستار تعطیلی هر چه سریعتر نشریات دو زبانه آذربایجان و عدم بهره جستن از دبیران بومی در آذربایجان می باشد…» در این رابطه بهتر است به همفکران وی یادآوری شود که ، جامعه مدنی با برابری حقوق تمام اقوام کشور ، عدالت اجتماعی در تمام زمینه های آن ، رعایت آزادی های فردی و اجتماعی و حقوق فرهنگی و زبانی مورد تاکید اعلامیه های جهانی حقوق بشر میسر خواهد بود.5 »

دکتر پیروز مجتهدزاده که عموما در رابطه با مسایل سیاسی و جغرافیای سیاسی صاحب نظر است، « در مصاحبه با روزنامه اطلاعات در تاریخ 79/10/22 شماره 22106 در رابطه با تدریس زبان ترکی در مناطق ترک نشین چنین اظهار نظر می کند : گاهی ما از آذربایجان خود زمزمه های شومی که حاکی از سرایت ایده های نژاد پرستانه پان ترکیسم است، می شنویم. برخی اظهار می کنند که در منطقه آذربایجان مدارس باید دروس را به زبان ترکی آموزش دهند. این ایده گسترش افکار نژاد پرستانه را خبر می دهد. این افراد از خود نمی پرسند که در کجای دنیا؛ یک کشور چند قومی وجود دارد که آموزش در مراکز استانی و قومی به زبان محلی صورت می گیرد ؟ که ایران دومین نمونه آن باشد؟

این اظهارات آقای دکتر مجتهدزاده در حالی صورت می گیرد که آموزش به زبان مادری جزء حقوق انسانی افراد بشر، کنوانسیون جهانی حقوق بشر بوده و اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ، بخصوص اصول 15 و 19 به این حقوق اشاره کرده اند ».6

بهتر است به نامبرده خاطرنشان شود که در مدارس دولتی سنگال آفریقا چهار زبان قومی آن کشور تدریس می شود و در هندوستان چهارده زبان و در سوئیس که وسعت اش از برخی شهرستانهای ایران کوچکتر است چهار زبان تدریس می شود…

همچنین در زمان معاصر در عراق بعد از سقوط صدام زبانهای کردی ، عربی ، و ترکمنی و همین طور در افغانستان زبانهای پشتو ، اردو ، ازبکی و بلوچی در مدارس آن کشورها تدریس می شود و خیلی از کشورها چند قومیتی بدین گونه اند.

در ادامه به چند نکته از موضع گیری های شخصیتهای بلند پایه جمهوری اسلامی و روشنفکران وقت اشاره می کنیم تا بُعدی از دیدگاه های آنان و فضای حاکم بر حقوق فرهنگی قومیت های غیر فارس، خصوصاً ترکها را نشان داده باشیم. حتی پس از روی کار آمدن دولت آقای خاتمی که شعار محوری آن «توسعۀ سیاسی» و «گسترش جامعه مدنی» بود و به دنبال آن با به قدرت رسیدن «جبهۀ مشارکت» در «قوه مقننه» که شعار محوری آن حزب «ایران برای تمام ایرانیان» بود، نه در هیئت دولت و نه در مجلس شورای اسلامی، بحثی راجع به حقوق زبانی قومیتهای غیر فارسی مطرح نشد.

آقای خاتمی در سال 76 با شعار «توسعه سیاسی» و گسترش «جامعه مدنی» پا به عرصۀ انتخابات گذاشتند. ضمناَ در سفرهای خارجی خود، در اولین سفر به سازمان ملل متحد تز گفتگوی تمدنها را مطرح ساختند. می توان ادعا کرد با تحلیلهایی که بر روی مصاحبه ها و مذاکرات آقای خاتمی با طرفهای ممالک خارجی داشتند، مفهوم «گفتگوی تمدنها و احترام متقابل» تکیه کلام آقای خاتمی در این مذاکرات و مصاحبه ها بوده است. ولی ما از این نوع گفتگوها و تبادلات و تعاملات متوازن و احترام متقابل در داخل ایران حتی به صورت تئوریک نیز نمی توانیم سراغ بگیریم. شاهد مورد ادعای ما در پیام تبریک عید نوروز سال 1377 آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور یک مملکت کثیرالمله است که این پیام سالیانه خود را به فارسی زبانان ایران منحصر می کند و یا در یک اعلام نظر دیگر زبان فارسی را عامل وحدت ایرانیان اعلام می کند، دیده می شود.

در رابطه با دیگر قوای سه گانۀ دولت جمهوری اسلامی ما می توانیم بگوئیم، در دوره ششم مجلس شورای اسلامی فراکسیون «جبهه مشارکت» که اکثریت صندلی های مجلس را از آن خود کرده بود و شعار محوری آن حزب «ایران برای همۀ ایرانیان» بود، هنگامی که فراکسیون کرد ها از وزیر آموزش و پرورش دولت آقای خاتمی علت عدم توجه دولت به «اصل پانزده قانون اساسی» را سئوال کردند، آقای حاجی وزیر آموزش و پرورش وقت چنین جواب داد: در این قانون تدریس زبان اقوام آزاد اعلام شده است. این قانون دولت را ملزم به آموزش زبان و ادبیات اقوام غیر فارسی نمی کند.7

و یا در یک موضع گیری دیگر در جای دیگر، در فصل پاییز 1378 میز گردی با شرکت معاون وزیر ارشاد در تبریز تشکیل گردید. و ضمن سئوال از اصل 15 قانون اساسی و علت عدم اجرای آن و تدریس زبان ترکی در مدارس و دانشگاههای مناطق ترک نشین بحث می شود. درست جند ماه بیشتر به آغاز «گفتگوی تمدنها» ی پیشنهادی رئیس جمهوری (خاتمی) در سطح جهان باقی نمانده که ایشان در جواب به این سوال می فرمایند : «تمدنی به نام تمدن ترک وجود ندارد»8

در این میان مناسب است در رابطه با تشریح بهتر نوع حساسیت حاکمان جمهوری اسلامی نسبت به زبان ترکی به یک امر دیگر اشاره شود. در بهار سال 1375؛ در ادامه پخش آگهی های بازرگانی تبلیغاتی تلویزیونی از صدای و سیمای جمهوری اسلامی، در برخی مواقع پخش آگهی های تجاری نام هایی از قبیل «گلین گاز» به اسم «ترکی» پخش می کردند، نمایندگان مجلس شورای اسلامی وقت در 11 مهر سال 1375 ، مدتی بعد از پخش آنها ، جلسه تشکیل داده و قانونی مبنی بر ممنوعیت پخش آگهی های تجارتی کالاهایی که اسم تجاری آنها به زبان بیگانه (ترکی) باشد به تصویب رساندند.9

از آن تاریخ ، تلویزیون سراسری جمهوری اسلامی آگهی تبلیغاتی از این نوع را به ندرت پخش کرده است.

«پایان»

1- “ایران تایمز”، روزنامه،1380/12/24 ، به نقل از مجله وارلیق، تابستان 1380 ، مساله ملی ایران: گذشته و حال، پارسا بناب، ص 18.

2- نوید آذربایجان هفته نامه تاریخ 81/12/24 ، ص19.

3- روزنامه ایران ، دیماه، 84/10/12، ص حوادث

4- نوید آذربایجان هفته نامه 79/12/23 شماره 139 و 133 مهران تبریزلی و ایلقار مرندلی.

5- روزنامه رسمی مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی سال آخر دوره ششم.

6- شمس تبریز، هفته نامه ، شماره 50 تاریخ 78/8/30

7- روزنامه رسمی مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی 11 مهر سال 1374 و قانون مصوب 75/18/2 مجلس شورای اسلامی

8- ر.ک ص 35

9- نوید آذربایجان، هفته نامه ، عطار پور، هوشنگ، شماره 127 ص8

هیچ نظری موجود نیست: